خنده های نمکین تو چشیدن دارد
غزل از باغ غزل های تو چیدن دارد
سیزده راز گل نرگس چشم ملکوت
از لب غنچه ی ناز تو شنیدن دارد
سروهایی که برای تو دلم کاشته است
آن قدر ماند سرِ کوچه که دیدن دارد
ریخت پرهای دلم بس که پرد ... نه نپرید
نپریده است چو ترس از نرسیدن دارد
غنچه ی سرخ گل باغچه ی همسایه
به هوای تو سر جامه دریدن دارد
کاش می آمدی ای شاپرک خسته ی من
صورت گل خجل از روی تو ، دیدن دارد
« فاطمه شعبانی قطب آبادی »