قسمت دوم:بیانات مقام معظم رهبری
سادهزیستى - بخصوص در خود آقاى رئیسجمهور - خوب و برجسته است و چیز باارزشى است؛ در مسئولین هم - کما بیش؛ یک جایى کمتر، یک جایى بیشتر - بحمداللَّه هست. سادهزیستى چیز بسیار باارزشى است. ما اگر بخواهیم تجمل و اشرافیگرى و اسراف و زیادهروى را - که واقعاً بلاى بزرگى است - از جامعهمان ریشهکن کنیم، با حرف و گفتن نمیشود؛ که از یک طرف بگوئیم و از طرف دیگر مردم نگاه کنند و ببینند عملمان جور دیگر است! باید عمل کنیم. عمل ما بایستى مؤید و دلیل و شاهد بر حرفهاى ما باشد تا اینکه اثر بکند. این خوشبختانه هست. فاصلهتان را با طبقات ضعیف کم کردهاید و کم نگه دارید و هر چه که ممکن است آن را کمتر کنید. این سهتا خصوصیت و امتیاز است.
«من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق». این وظیفهى بنده هم هست، وظیفهى همه هم هست. اگر چنانچه این خصوصیات را در مجموعهى دولت کنونى قدردانى نکنیم و تشکر نکنیم، طبعاً خدا را خوش نمىآید. خداى متعال دوست دارد که از کارهاى خوب افراد تشکر بشود، قدردانى بشود و سپاسگزارى بشود. وظیفهى بنده هم این است که قدردانى کنم و به خاطر همین خصوصیات، از دولت حمایت کنم. البته حمایت از دولت، مخصوص این دولت نیست؛ بنده همیشه از دولتها حمایت کردهام؛ امام هم (رضوان اللَّه تعالى علیه) در هر برههاى، از دولتها و رؤساى قوهى مجریه و مسئولین دولتى حمایت میکردند. دلیلش هم واضح است. چون عمدهى بار ادارهى مدیریت کشور بر عهدهى قوهى مجریه است و نظام باید از قوهى مجریه، از رئیسجمهور، از مسئولین و از وزرا، حمایت کند. امام هم حمایت میکردند؛ بنده هم در دورههاى گذشته همیشه حمایت میکردم. منتها خب، این خصوصیاتى که عرض کردیم، موجب بشود که انسان گرمتر حمایت کند و در این قدردانى و حمایت، دلگرمتر اقدام کند.
البته این به معناى چشم بستن بر ضعفهاى دولت هم نیست. بالاخره شما هم بشرید، نقص دارید، ضعفهایى هم دارید؛ کارهایى را میخواستهاید انجام بدهید، ولى انجام نگرفته؛ کارهایى را به فکر نبودهاید و به ذهنتان نبوده، باید متوجه آنها بشوید و انجام بدهید؛ که در جلسات خصوصى با آقاى رئیسجمهور و با بعضى از مسئولین دیگر و در بسیارى از جلسات عمومى - مثل همین دیدارهاى دولت و غیره - هم گفته شده. البته آن حمایت هم بجاى خودش محفوظ است و هست.
چند نکته را عرض بکنیم. یکى راجع به مطالباتى است که ما همواره در جلسات دولت مطرح کردهایم. من میخواهم بر آن مطالبات تأکید کنم. در جلسات سالهاى گذشته اینها را گفتهایم که مهم هم هست و چیزهایى است که ما انتظار داریم شما مسئولان تراز اول کشور و قوهى مجریه به اینها توجه کنید.
یکى مسألهى رعایت قوانین است. قانون را اهمیت بدهید. قانون - وقتى که با ساز و کار قانون اساسى پیش رفت - حتمیت و جزمیت پیدا میکند. ممکن است همان مجلس یا دولت یا دیگران مقدماتى فراهم کنند که آن قانون عوض بشود - با طرحهایى که در مجلس مىآید، با لوایحى که دولت میدهد، با تصمیمسازیهایى که در بخشهاى مختلف انجام میگیرد - عیبى ندارد؛ اگر قانون نقص دارد، ضعف دارد و غلط است، عوض بشود؛ اما تا مادامى که قانون، قانون است، حتماً بایستى به آن عمل بشود و به آن اهمیت داده بشود. من این را تأکید مىکنم. در بخشهاى مختلف همینجور است. ممکن است یک چیزى را شما معتقد باشید که روال قانونىاش درست طى نشده، یا متصدى این کار قوهى مجریه نیست؛ وقتى که قانون مجلس - با همان ساز و کار قانون اساسى - به دولت ابلاغ شد، قوهى مجریه باید آن را قانون بداند. حالا اگر چنانچه ضعف یا چیز دیگرى وجود دارد، عواملِ دیگرى وجود دارد که اگر قانون مشکلاتى دارد، بایستى آن را از بین ببرند؛ چه در خود مجلس، چه در شوراى نگهبان و از این قبیل. به قانون اهمیت بدهید.
نظارت بر زیرمجموعه هم خیلى مهم است. من اصرار و تأکید دارم که شما دوستان عزیز - که مسئولان بالا و مدیران ارشد هستید - مسألهى نظارت بر زیرمجموعهى خودتان را بسیار اهمیت بدهید. چشمهاى بینا و بصیر و باز شماست که وقتى در دائرهى مسئولیتتان میچرخد، میتواند صحت کار و پیشرفت کار را تضمین کند. اگر چنانچه شما غفلت کردید، ممکن است در همان بخشى که غفلت کردهاید نابسامانى انجام بگیرد. مجموعههاى انسانى مثل ماشین نیستند که انسان یک دکمهاى را بزند و این ماشین به خودى خود شروع کند به کار کردن. مجموعههاى انسانى مجموعههایى از ارادهها، فکرها، نظرها، سلیقهها و خواهشهاى نفسانى صحیح و غلط هستند. خب، این چیزى را که شما تصمیم گرفتید، تدبیر کردید و بناست در مجموعهى شما انجام بگیرد، ممکن است یکجا با یک مانعى از همین خواهشها و فکرها و سلیقهها و ارادههاى گوناگون برخورد بکند و متوقف بشود. مثل یک جریان آبى که به یک سنگى برخورد میکند؛ یک جریان باریک، به یک ریگ هم برخورد کند برمیگردد. خب، باید این مانع را برطرف کنید. این نمیشود مگر با نظارت. نظارت، بسیار مهم است.
خود آقاى رئیسجمهور هم همین جور. البته نظارت رئیسجمهور نسبت به وزرا، با استقلال وزرا در کارشان نباید تنافى پیدا کند. چون وزرا مسئولیت قانونى دارند و از مجلس رأى اعتماد گرفتهاند و باید استقلال داشته باشند. لیکن این نظارت حتى در مورد وزرا هم وجود دارد. استقلال عمل آنها محفوظ، اما نظارت رئیسجمهور هم با شدت تمام بایستى انجام بگیرد. یکى هم این است.
یکى مسألهى پیگیرى مصوبات است؛ بخصوص مصوبات سفرها و وعدههایى که داده میشود. شما به جایى مسافرت میکنید؛ مثلاً گفته میشود دولت صد یا دویست مصوبه براى آنجا داشت؛ باید به طور جد دنبال کنید که اینها تحقق پیدا بکند. خب، میدانید که بنده در زمینهى آمارگیرى و آماردهى زیرمجموعهها به مسئولان بالا، تجربهى طولانىاى دارم - هم در دورهى ریاست جمهورى، هم بعد از آن - زیاد اتفاق افتاده که مىآیند و گزارش میدهند که آقا! این کار شد، این کار شد، این کار شد! وقتى انسان نزدیک میرود، مىبیند که گزارش دروغ نیست، اما درست هم نیست. یک نکتهاى در این هست؛ به شما دروغ نگفتهاند، اما آنى که شما میخواهید، اتفاق نیفتاده و انجام نگرفته است! پس مواظبت کنید که آن چیزى که شما میخواهید، انجام بگیرد. گزارشهاى مکتوبى که همراه با آمار و ارقام به ما میدهند، ممکن است در آنها چنین اختلالى وجود داشته باشد. لذا باید خیلى بادقت و احتیاط و وسواس، این مصوبات - بخصوص وعدههایى که به مردم داده میشود - تعقیب بشود و پیگیرى بشود.
همان طور که عرض کردم، شما دولتى هستید مردمى؛ یعنى مردم وقتى حرف شما و صداى شما را میشنوند، کأنّه از جنس خودشان یک حرفى میشنوند؛ چون از موضع بالا و متکبرانه با مردم حرف نمیزنید؛ خب، طبعاً توقعاتشان زیاد میشود. پس این خوب است؛ اما توقعات را هم زیاد میکند. اگر چنانچه یک جائى بر خلاف این توقعات رفتار شد، در ایمان و اعتقاد مردم اختلال به وجود مىآید و این جایز نیست؛ نباید بگذارید چنین اتفاقى بیفتد. آنچه که وعده میدهید انجام بگیرد. اگر نمیشود، همان وعدهاى که دادهاید، صاف بیائید به مردم بگوئید نمیشود.
در همان اوائل ریاست جمهورى آقاى دکتر احمدىنژاد، به ایشان گفتم که این مورد - یک مورد خاصى است که نمیخواهم اسم بیاورم و قبل از دولت ایشان تصمیمگیرى شده بود - ممکن است برایتان مشکلات درست کند، بیائید صاف و روشن به مردم و به همان مسئولین بگوئید آقا، این کار را ما نمیتوانیم انجام بدهیم! از شما قبول میکنند. البته ایشان مصلحت ندانستند و آن کار را نکردند؛ بنده هم الزامى و اجبارى نگفته بودم، پیشنهاد کردم. من عقیدهام این است اگر چنانچه یک کارى را نمیتوانید انجام بدهید - مثلاً به فلان استان رفتید و فلان وعده را دادید؛ حالا مىبینید مشکلات و تورم ایجاد میکند یا ممکن است کارهاى دیگرى را لنگ کند - خیلى خب، صاف بروید بگوئید: آقا! ما این را تصمیم گرفتیم، حالا متأسفانه نمیشود انجام بدهیم. این بهتر است از اینکه کار انجام نگیرد. این هم یکى.
تعامل با دو قوهى دیگر هم یکى از این توصیههاست. تعامل با مجلس و تعامل با قوهى قضائیه، کار لازمى است؛ این را مطلقاً نباید ندیده گرفت. البته ممکن است در این راه تلخیها و مشکلاتى وجود داشته باشد؛ ولى باید تحمل کرد؛ بهتر است.
مسألهى بعدى، تعامل نظاممند با نخبگان و اهل نظر - حتى مخالفین - است؛ با اینها هم باید تعامل کرد. نخبگان جامعه را نباید فراموش کرد. من اعتقادم این است که بر طبق فرمایش مولاى متقیان، آن جایى که بین خواست نخبگان و خواست مردم - عامهى مردم - تعارض وجود دارد، خواست عامهى مردم مقدم است؛ این همانى است که در نامهى معروف حضرت و فرمان معروف حضرت به مالک اشتر، به این معنا تصریح شده؛ اما همیشه از این قبیل نیست. گاهى نخبگان نظرات اصلاحىاى دارند که بایستى از اینها استفاده کرد. یعنى همچنانى که گفته میشود که «همه چیز را همگان دانند»، «همه کار را هم همگان توانند»؛ واقعش این جورى است. از نظرات و از نیرو و از کار همهى نیروها استفاده بشود.
یک مسأله، مسألهى اطلاعرسانى است که من بارها گفتهام. البته خوشبختانه حالا مىبینم گاهى در آستانهى سفرها، اطلاعرسانیهاى خوبى انجام میگیرد؛ لیکن در عین حال کم است. گزارش باید واقعاً هنرمندانه باشد، نه به شکل گزارشهاى متعارف و عادى؛ البته این گزارش امروز مستثنى است - به نظر من این گزارش باید عیناً پخش بشود - لیکن در بخشهاى مختلف، وزرا براى گزارش، برنامهسازى کنند. گزارش دادن کار آسانى نیست؛ کار بسیار مشکلى است که انسان بخواهد از عملکرد خود گزارشى بدهد که باور مردم و اذعان مردم را همراه داشته باشد. این کار هنرمندانهاى است و بایستى انجام شود.
یک سفارش دیگر - که تأکید کردهام، باز هم تأکید میکنم - مسألهى علم و فناورى است. که خب، خوشبختانه این معاونت خوبى که تشکیل شد، خیلى کمک میکند و باز هم همچنان به این مسأله توجه شود؛ این پایه است و جزو آن چیزهاى ریشهاى و جزو کارهاى اساسى در کشور است. اگر ما بتوانیم این پایه را بالا ببریم، خیلى چیزها را میشود بر این پایه بنا کرد.
یکى هم توجه به مقولهى فرهنگ است که خیلى مهم است. البته خب، کارهایى شده؛ گزارشى هم که دادند، اشارهاى به این معنا داشت؛ بنده هم در جریان بسیارى از کارها هستم؛ اما در عین حالا مقولهى فرهنگ، بسیار مقولهى مهمى است؛ همان طور که بارها گفتیم مثل هوایى است که انسان در آن تنفس میکند. همه - بزرگ، کوچک، بالا، پائین، قشرهاى مختلف، مسئول، غیرمسئول - در فضا تنفس میکنند. این فضا را درست کنید، تا همه سالم تنفس کنند.
به انتقادها هم توجه کنید؛ البته بعد هم عرض خواهم کرد. انتقاد با تخریب فرق دارد. متأسفانه خیلیها تخریب میکنند، ولى اسمش را میگذارند انتقاد. آن جایى که واقعاً انتقاد است و کسانى با نظر خیرخواهانه، نقاط مثبتِ کارى را توجه میکنند و نقاط اشکالش را هم ذکر میکنند، اینها را با سعهى صدر گوش بدهید؛ نه این که همه جا قبول کنید - چون ممکن است آن منتقد اشتباه کرده باشد - اما گوش کنید تا آن جائى که واقعاً درست است از شما فوت نشود. اینها چیزهایى است که قبلها عرض کردهایم؛ حالا هم تأکید میکنیم. به بعضیها توجه شده، بعضى را هم باید بیشتر توجه بکنید.
آنچه که در مورد سال آخر این دوره باید به شما عرض بکنم، چند نکته است. یکى اینکه در این سال آخر با روحیهى سال اول کار کنید. البته احساس میکنم همین جور است؛ اما در عین حال تأکید میکنم. فکر نکنید که امسال، سال آخر دولت است؛ نه. مثل کسى که پنج سال دیگر بناست کار بکند، کار بکنید؛ یعنى تصور کنید که این یک سال به اضافهى چهار سال دیگر در ید مدیریت شماست. با این دید نگاه کنید و کار کنید و برنامهریزى کنید و اقدام کنید. این یک.
دوم این که اولویت را به کارهایى بدهید که نیمهکاره مانده؛ شکوفایى این است. ما گفتیم نوآورى و شکوفایى. نوآورى به معناى هى پروژهى جدید ایجاد کردن نیست. نوآورى یعنى نوآورى در فکر، در اندیشه، راههاى نو را پیدا کردن و آنها را به عنوان برنامه و راهنماى کار در اختیار دولت - چه این دولت، چه هر دولت دیگرى تا بیست سال آینده - قرار دادن؛ معناى نوآورى این است که شیوههاى نو را پیدا کنیم. بخشى از شکوفایى هم این است که کارهایى را که شما تا حالا کردهاید، بتواند طعم خودش را به کام مردم بنشاند. پس اولویت را به کارهایى بدهید که نیمهکاره مانده؛ چه آنهایى که در دولت شما شروع شده، چه آنهایى که در دولتهاى قبلى شروع شده. مهم این است که در همین دوره مردم طعم همهى خدمات شما را بچشند.
توصیهى سوم هم که همان مسألهى اطلاعرسانى است که عرض کردیم.
مطلب بسیار مهمى که باز میخواهم عرض بکنم - در ادامه این توصیهها - این است که این دههاى که ما در پیش رو داریم، دههى پیشرفت و عدالت است. این دو شعار، شعار دههى آینده است: پیشرفت، عدالت. نه اینکه تا حالا پیشرفت نکردهایم، نه اینکه تا حالا بکلى به عدالت بىاعتنائى شده باشد؛ نه، ما میخواهیم در این دهه یک پیشرفت جهشىِ همهجانبه و یک عدالتگسترى وسیعِ همهجانبه اتفاق بیفتد. خوشبختانه زمینههایش هم فراهم است. در این دهه، گفتمان مسئولان کشور بایستى پیشرفت و توسعه باشد؛ پیشرفت و عدالت باشد.
البته خب، بدیهى است که بدون معنویت و بدون عقلانیت، عدالت تحقق پیدا نمیکند؛ این را قبلاً هم عرض کردهایم. اگر معنویت نشد، عدالت تبدیل میشود به ظاهرسازى و ریاکارى؛ اگر عقلانیت نشد، عدالت اصلاً تحقق پیدا نمیکند و آن چیزى که انسان تصور میکند عدالت است، مىآید و جاى عدالت واقعى را میگیرد. بنابراین معنویت و عقلانیت در تحقق عدالت شرط است.
اما بدون عدالت، پیشرفت مفهومى ندارد و بدون پیشرفت هم عدالت مفهوم درستى پیدا نمیکند؛ باید هم پیشرفت باشد و هم عدالت. اگر بخواهید الگو بشوید و این کشور براى کشورهاى اسلامى الگو بشود، بایستى گفتمان حقیقى و هدف والایى که همه براى او کار میکنند، این باشد.
نقشهى راه، سند چشمانداز است. سند چشمانداز را هیچ نبایستى مورد غفلت قرار داد. این حقیقتاً یک سند واقعى و یک نقشهى راهِ حقیقى است. باید دستگاههاى نظارتى خودتان را محاسبه کنید. حالا دیگران ممکن است نظارت بکنند، ممکن است نکنند؛ ممکن است نظارتشان درست باشد، ممکن است ناقص باشد؛ اما در درون خودِ مجموعهى قوهى مجریه - که نقشش در رسیدن به اهداف چشمانداز، بسیار حساس است - دستگاههاى نظارتى را فعال کنید، بعد ساز و کارهاى نظارتى را بکار بیندازید تا ببینیم برنامهها و سیاستها چقدر جلو رفته؛ یعنى اینجور نباشد که سال دهم سند چشمانداز، نگاه کنیم و ببینیم پیشرفتى پیدا نکردهایم؛ نه، بایستى اینها را مرتباً رصد کنید که معلوم شود چقدر پیش رفتهایم و چقدر به آن اهداف نزدیک شدهایم و چقدر زمینهها فراهم شده است.
یک نکتهى دیگر مسئلهى سیاستهاى اصل 44 است. خب، همه اعتراف دارند که سیاستهاى اصل 44 اگر اجرائى بشود، یک تحول در پیشرفت کشور - در زمینههاى اقتصادى و به تبع او در زمینههاى دیگر - بوجود مىآید. این هم مسئلهى بسیار مهمى است. خب، حالا آمارهاى خوبى داده شد؛ کارهاى خوبى هم انجام گرفته. قبل از آن که این قانون اخیر هم تصویب بشود، دولت اقداماتى در این زمینه انجام داده بود، لیکن حالا خوشبختانه قانون هم تصویب شده و در اختیار شماست؛ قوى و کاملاً جدى این سیاستها را دنبال کنید.
این مسئلهى طرح تحول هم که اخیراً دولت مطرح کرده، این هم از همان کارهاى بزرگ و از همان کارهایى است که جرئتِ اقدام به آن کار، خودش باارزش است. خب، همه این سرفصلها را قبول کردهاند و قبول دارند. همین مسئلهى هدفمند کردن یارانهها، واقعاً چیز خیلى مهمى است؛ در دولتهاى قبل هم مطرح بوده - بارها صحبت شده بود و گفته شده بود - منتها پیشرفت نمیکرد. یا مشکلاتى که در قضیهى بانکها و مالیات و بیمه و گمرک و سایر چیزهایى که در بخشهاى مختلف این طرح تحول وجود دارد، کارهاى بسیار بزرگ و مهمى است؛ حتماً هم باید انجام بگیرد. من توصیه میکنم در این کار حزم به خرج بدهید؛ یعنى مطلقاً نگذارید در این قضیهى بزرگ، شتابزدگى به وجود بیاید. این کار، کار مهم و کار بزرگى است؛ اگر انشاءاللَّه بتوانید این را خوب انجام بدهید، یک قدم بلند براى پیشرفت کشور برداشتهاید؛ البته اگر خوب انجام نگیرد، آن وقت خطرها و ضررهایى هم دارد. یعنى مراقبت بکنید که هیچ عجله و شتابزدگى نباشد. توقف و ترسیدن از ورود در این میدان را به هیچ وجه توصیه نمیکنم؛ اما نگاه کردنِ جلوى پا، نگاه کردن به چشماندازهاى دوردست و تبعاتى که ممکن است به وجود بیاید و راه جلوگیرى از آن تبعات را توصیه میکنم.
فرض کنید ممکن است یک بخشى از این طرح تحول، مثلاً تورمزا باشد. خب، فکر کنید براى مقابلهى با این تورم چه کار باید بکنید. چه اقدامى باید انجام بدهید که این یا پیش نیاید و تورم ایجاد نشود؛ یا اگر ایجاد میشود، کمتر ایجاد بشود تا این کار اقتصادى و این جراحىِ بزرگ، به خوبى و به سلامت انجام بگیرد. خب، در کشور ما واقعاً مسئلهى تورم، مسئلهاى است. یعنى شما این همه خدمت کردهاید و این همه زحمت کشیدهاید که بایستى در وضع زندگى مردم اثرات خودش را بگذارد. الان هم تورم هست - البته همین طور که اشاره کردند، تورم جهانى هم هست - منتها بخشى از آن مربوط به تورم جهانى است، بخشى از آن مسلّم مربوط به خشکسالى است، بخشى از آن مربوط به سرماى سخت زمستان گذشته است، اما بخشى از آن هم احتمالاً چیزهاى قابل اجتنابى است. پس بایستى عوامل قابل اجتناب را شناسایى و از آنها اجتناب کنید.
یک مسئله هم - که مسئلهى آخر باشد که عرض میکنیم - مسئلهى انتقاد و تخریب است. مرز انتقاد و تخریب چیست؟ تخریب بکنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ یا از ما انتقاد بشود و ما تلقىِ تخریب از آن داشته باشیم. خب، باید مشخص بشود تخریب کدام است و انتقاد کدام است. معناى انتقاد آن ارزشیابىِ منصفانهاى است که یک آدم کارشناس میکند؛ نقادى همین است دیگر. وقتى شما طلا را میبرید پیش یک زرگر که نقادى کند، او میگوید که آقا! این عیارش بیست است؛ یعنى عیار بیست را قبول میکند؛ حالا از بیست و چهار عیار - که طلاى خالص است - چهار عیار کم است. این شد نقادى. البته زرگر هم هست و وسیلهى نقادى را هم دارد. اما اگر چنانچه طلا را بردید مثلاً پیش یک آهنگر و او یک نگاهى کرد و آن را انداخت و گفت: آقا! اینکه چیزى نیست! این اسمش نقادى نیست. اولاً اصل طلا بودن این، انکار شده. خب، بالاخره مرد حسابى! حالا عیار بیست و چهار ندارد، عیار بیست که دارد؛ این را قبول کن! ثانیاً: شما که اهل این کار و آشناى این کار نیستى!
آدم متأسفانه مىبیند چیزهایى که به نام انتقاد از دولت و نقادى دولت، امروز گفته میشود، شکل همین تخریب را دارد: یعنى انکار امتیازات، قبول نکردن برجستگیها و کارهاى خوب، و درشت کردن و برجسته کردن ضعفها. خب بله، ضعف هست. هر دولتى بالاخره ضعف دارد؛ انسانها ضعف دارند دیگر؛ ضعفها را بگویند، قوّتها را بگویند. جمعبندىِ کار یک دولت، آن وقتى است که ضعفها و قوّتها را منصفانه پهلوى همدیگر قرار بدهند؛ آن وقت میشود جمعبندى کرد. نه اینکه بیایند یکسره بنا کنند به بدگویى کردن و انکار کردن همهى خصوصیات. بنده سهتا نقطهى اصلى را - حالا بیش از این نقاط وجود دارد - در اول عرایضم گفتم. خب این سه چیز را بگویند - آنچه که در زمینهى روحیهى دولت و گفتمان اساسىِ دولت هست، آنچه در زمینهى نوع عملکرد دولت هست، آنى که در زمینهى خلقیات دولتىِ مجموعهى دستاندرکار هست - بعد بگویند بله، آنجا هم فلان کار ضعف دارد؛ این اشکالى ندارد. این را با گوش جان بایستى شنید و پذیرفت. اما اینها نباید با بىملاحظهگى، ندیده گرفتن و بىاعتنایى کردن و حتّى بعضى از نقاط قوّت را به عنوان نقطهى ضعف معرفى کردن، همراه باشد.
ما امروز در مقابلهى با استکبار، در سیاست خارجى زبانمان زبانِ طلبگارى، عزت، اقتدار معنوى و اقتدار ملى است؛ آن وقت بعضى بیایند همین را به عنوان نقطهى ضعف وانمود کنند که نه آقا! شما کارى کردهاید که فلان دولتها از شما خوششان نیاید. خب، معلوم است که خوششان نمىآید. فلان دولتها آن وقتى خوششان مىآید که انسان تملق آنها را بگوید و حرفهاى آنها را به عنوان حرفهاى برتر ذکر بکند؛ خودش را کوچک کند و از حرفهاى خودش و حرفهاى انقلاب عقبنشینى کند؛ آن وقت آنها خیلى خوششان مىآید! انتقاد خوب است، تخریب بد است؛ انتقاد خدمت است، تخریب خیانت است؛ نه خیانت به دولت، بلکه خیانت به نظام و خیانت به کشور است. نباید تخریب بکنند، انتقاد بکنند.
البته شما در شنیدن انتقادها سعهى صدر داشته باشید. یعنى واقعاً اگر انتقادى منصفانه است، با روى باز بپذیرید. حتّى من میخواهم به شما توصیه کنم که تخریبها را هم تحمل کنید. بالاخره سال آخر، علیه غالب دولتها این چیزها هست؛ البته علیه این دولت بیشتر هست. دو جریان الان علیه این دولت وجود دارد: یک جریان، جریان داخلى است؛ یک جریان هم جریان خارجى است که او مهمتر است. الان شما اگر رسانههاى دنیا و حرفهاى محافل خبرى دنیا و محافل سیاسى دنیا را نگاه کنید، مىبینید همهشان - واقعاً مثل جنگ احزاب - دست به دست هم دادهاند و دارند فشار مىآورند که این دولت را بکوبند. هدف واقعیشان هم این دولت - یعنى آقاى احمدىنژاد و شماها - نیست؛ البته آماج این دعواها شمائید؛ اما هدف واقعى، انقلاب است؛ هدف واقعى، نظام است. شماها هم چون حرف نظام را میزنید، طبعاً آماج این تهاجمها قرار میگیرید؛ این خطى است که الان در بیرون وجود دارد. همه جورش را هم ما مىبینیم. حالا بعضى از انواع این تهاجمات را عامهى مردم مىبینند، بعضیها را خیلى از خواص هم نمىبینند؛ اما ما مىبینیم. ما از خبرهایى که به ما میرسد و از نوع تحرک و تعاملى که وجود دارد و از حرفهایى که زده میشود، میفهمیم که چطور مجموعهى دولت آماج حملات است. علتش هم همین است که گفتمان این دولت، گفتمان انقلاب است و در جهت انقلاب حرکت میکند. این خط خارجى است.
انگیزههاى خط تخریب داخلى هم یک طیف وسیعى است و نمیشود انسان همه را به یک چوب براند: بعضیها واقعاً خبرى ندارند - یعنى مغرض نیستند؛ اطلاعاتشان کم است و بر اثر بىاطلاعى چیزى میگویند - بعضیها غرضهاى شخصى و غرضهاى سطحى دارند؛ بعضیها غرضهاشان غرضهاى عمقى است؛ یعنى با نظام مسئله دارند، کینهى امام در دلشان است و حرفهاى امام را یا از اول قبول نداشتند یا حالا قبول ندارند - آنهایى که از آن حرفها رو برگرداندند و پشیمانشدهها و برگشتهها - اینها یک طیف وسیعى از انگیزههاست، لیکن بالاخره محصول و جمعبندىاش همین تهاجمها و پنجهزدنها و لجن پراکنىهاست که وجود دارد.
یک توصیهى دیگر این است که بهانه هم دست دیگران ندهید. من مىبینم متأسفانه گاهى بهانههایى هم از طرف خودِ شما داده میشود که این را هم بایستى توجه کنید که بهانه هم دست دیگران ندهید؛ مراقبت کنید؛ حزم کنید. و گفت: «اتّقوا من مواضع التّهم». گفتند یک شیخى در یک مدرسهى دینى به طلبهاى گفت که گفتهاند فلان طلبه، فلان مراودهى غلط را دارد. طلبه هم گفت: اتّقوا من مواضع التّهم، آشیخ تو هم! خلاصه اینکه مواظب باشید، مراقبت کنید؛ «اتّقوا من مواضع التّهم»؛ براى خودتان و براى دولت مسئله درست نکنیدو براى جنجالآفرینىها - که کسانى دنبالش هستند - بهانه ندهید.
امیدواریم انشاءاللَّه خداوند متعال از ما و از شما راضى باشد و به ما کمک کند و انشاءاللَّه قلب مقدس ولىعصر از ما خشنود باشد؛ خدمتگزار این نظام باشیم؛ خدمتگزار دین باشیم؛ خدمتگزار مردم باشیم و پیش خداى متعال روسفید باشیم. این چند صباح عمر به سرعت میگذرد؛ یادتان هست جلسهى اولى که با شما نشستیم، به این مضمون عرض کردیم که این جلسهى اول ما با دولت است، اما به سرعت به جلسهى آخر میرسیم؛ و مىبینید چطور عمر سریع میگذرد و به سرعت انسان زمان را میگذراند و این طومار عمر، درنوردیده میشود؛ خدا کند آن وقتى که این طومار باز میشود، در پیشگاه خداى متعال و پیشگاه اولیائش و پیشگاه همهى مردم عالم در قیامت، شرمنده نباشیم؛ انشاءاللَّه.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته