گروه سیاسی- جواد حجتی: اگر بگوییم که رسانه ای ترین وزیر دولت نهم باقری لنکرانی است شاید سخنی به اغراق نگفته باشیم و چه بسا یکی از عواملی که کمترین انتقاد ها متوجه وزارت بهداشت و درمان می شود روحیه پاسخگویی وزیر آن است.
دکتر لنکرانی وزیری است که حتی منتقدین سرسخت دولت با روی خوش به او نگریسته وبا تأیید عملکرد او برتوانایی هایش در اداره وزارت بهداشت و درمان صحه می گذارند که بدون تردید یکی از نقاط مثبت در کارنامه دولت نهم عملکرد این وزارتخانه است.
سوم تیرماه بهانه ای بود برای گفتگویی صمیمی با یکی از جوان ترین وزرای کابینه که در طی مدت خدمت خود نشان داد که واگذاری عرصه های مختلف به جوان ترها نه کاری عبث که بی شک اقدامی سودمند برای کشور است.
درخواست گفت و گو با وزیر بهداشت به راحتی پذیرفته و وعده دیدار ساعت 7 شب اولین روز تابستان و درطبقه 14 ساختمان مرکزی وزارت بهداشت گذاشته شد.
سوابق دانشجویی، تحلیل انتخابات سوم تیر، شکل حضور در دولت، نحوه تعامل رییس جمهور با همکاران و عملکرد وزارت بهداشت حاصل گفت و گوی یک ساعته با با دکتر لنکرانی بود که در ادامه می آید:
دکتر احمدی نژاد در جلسه ای گفته بود بروید ببینید دکتر لنکرانی قبل از اینکه وارد دولت شود، یک موی سفید بر سر و صورتش نبود، اما حالا تمام موهایش سفید شده است. این دولت مگر چه می کند که هنوز فعالیتش پایان نیافته، اینگونه موها در آن سپید می شود؟
البته وقتی به دولت آمدم موی سفید داشتم اما کم بود!
الآن که سر و صورت شما را موهای سفید پوشانده است؟!
به هرحال مسئولیت اجرایی بار سنگینی است که انسان خودش را در تک تک لحظات در معرض امتحان الهی می بیند و این یک مشغله فکری عمده ای است. ضمن اینکه یکی از دوستان چند وقت پیش نقل می کرد، یکی از وزرا در پایان مدت مسئولیتش موهایش سفید شده بود، یکی از رفقای سالخورده اش به او گفته بود فکر نکنی این موهای تو که سفید شده از دانایی است بلکه از نادانی است! بالاخره در مورد ما هم صدق می کند.
رئیس بزرگترین بیمارستان شیراز در 28 سالگی و جوان ترین عضو کابینه. چطور شد که با این سرعت به مسئولیت های مختلف رسیدید؟
یک مقداری زودتر از حد معمول مسیرهای کاری و تحصیلی را گذراندم. 5 ساگی به کلاس اول رفتم و وقتی دیپلم گرفتم، 17 سالم بود. بلافاصله هم دانشجو شدم و بعد هم وارد دوره تخصصی شدم و در سال 71 به عنوان متخصص بیماری های داخلی با رتبه اول کشوری فارغ التحصیل دانشگاه علوم پزشکی شیراز شدم.
در همان سال به عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه شیراز به عنوان استادیار دانتشگاه مشغول به کار شدم. در یک سالی که آنجا بودم، در گروه مسئول آموزش دستیارها بودم. رئیس وقت دانشگاه از من درخواست حضور در بیمارستان نمازی شیراز را کردند. البته من رغبتی به این کار نداشتم هم به این خاطر که تا آن موقع تجربه کار مدیریتی نداشتم و هم اینکه فضای ذهنی ام بیشتر فضای دانشجویی و فرهنگی و فعالیت های اینگونه بود.
چطور شد که این مسئولیت را قبول کردید؟
تأکیدات رئیس دانشگاه بود که به من می گفتند که شما در این کار موفق می شوید و د رنهایت آذر 72 من رئیس بیمارستان نمازی شدم.
در زمان دانشجویی هم گویا، با انجمن اسلامی چالش هایی داشتید؟
فضایی که بر دوران دانشجویی ما حاکم شد بعد از بحران های سال 60 بود که دیگر منافقین حضور خاصی در دانشگاهها نداشتند و فضای عمومی مذهبی و طرفدار نظام بود. به فاصله دو سه سال از ورود به دانشگاه، دو جریان سیاسی در سطح کشور شکل گرفت. یک جریان که بعدها اصولگرا نامیده شد و جریان دیگری که الآن از آن، به عنوان اصلاح طلب یاد می شود.
یکی از موراد بحث، اقتصاد و بازرگانی کشور بود. گروهی که بعدها به اصلاح طلب معروف شدند، طرفدار بازرگانی و اقتصاد کاملاً دولتی بودند و تأکید می کردند باید بخش خصوصی حضور محدودی داشته باشد و گروه مقابل بر این باور بود که باید کار مردم را به دست مردم بدهیم.
اختلاف نظرها که در همین موضوع خلاصه نمی شد؟
خیر. جنبه های مختلفی را شامل می شد. مثلاً بحث گزینش آن زمان یکی از مباحث جدی بود. آن گروه (اصلاح طلب) بر این عقیده بودند که باید فضای آموزشی به طور کامل در اختیار افراد گزینش شده قرار دهیم و گروه مقابل هم می گفتند هر کس باید امکان ادامه تحصیل داشته باشد مگر اینکه معاند باشد.
ظهور و بروز این اختلاف ها به چه شکلی بود؟
اول به صورت گفتگو بود بعد هم مباحث عمیق تر شد و تا اینجا رسید که موضوع ارتباط با روحانیت و اینکه اگر صحبت از وحدت حوزه و دانشگاه می شود، این وحدت چگونه باید باشد. گروه اول معتقد بود که دانشگاهیان مجتهد سیاسی هستند و گروه دیگر می گفت باید سیاست را از مبانی دینی گرفت. یک گروهی هم دید انحرافی داشتند و می گفتند دانشگاه اساساً نباید در کارهای سیاسی دخالت کند که مورد عتاب حضرت امام هم قرار گرفتند و از سوی دیگر هم طیف دیگری معتقد بود که در مسائل سیاسی لازم نیست به مبنای خاصی توجه شود. آنچه که می فهمیم و فکر می کنیم مصلحت است همان را مبنای کارمان قرار دهیم.
این طیف همان دفتر تحکیم وحدت بودند؟
بله؛ اغلب انجمن های اسلامی دانشگاهها را در اختیار داشتند و قائل به تفکیک میان کشورداری با مبانی دینی بودند.
شما هم سابقه حضور در انجمن اسلامی را داشتید؟
در جلساتشان شرکت می کردیم اما به ما گفتند شما دیگر در جلسات ما نیآیید. حتی در چند نوبت دوستان ما داوطلب نمایندگی شدند که به برخی اجازه کانداید شدن ندادند و برخی دیگر را هم تخریب کردند که رأی نیاورند. خلاصه جو سنگین یکجانبه گرایی در دانشگاه ها تقریباً از اواسط دهه 60 حاکم شد که این مسئله فضای آزاداندیشی را محدود می کرد.
شکل گیری جامعه اسلامی مربوط به دوره بعد از خروج از انجمن اسلامی است؟
ما از ابتدا با جمعی از دوستان افتخار ارتباط با روحانیت را داشتیم. این ارتباطات، این اعتقاد را در ما زنده کرده بود که دین اسلام دین کاملی است و برای کشورداری هم باید براساس مبانی دینی حرکت کرد، اسلام برای دنیای امروز ما هم حرف های جدی دارد. تا پایان جنگ روال انتقاد از انجمن پابرجا بود. بعد ازجنگ هم شاهد یک تلاش مجدد از دوستانمان در تهران بودیم و متوجه شدیم که اینها حرکتی را تحت عنوان جامعه اسلامی دانشجویان آغاز کرده اند. ما هم با آنها تماس گرفتیم و این حرکت را در شیراز شروع کردیم.
این اقدام آیا واکنش هایی را هم از طرف انجمن در پی داشت؟
بله، اولین جلسه ای که گذاشتیم با برخورد تند و فیزیکی طرفداران انجمن اسلامی وقت دانشگاه ربرو شدیم.
این جلسه در شیراز برگزار شد؟
بله، البته مدتی قبل از این جلسه، در تهران هم جلسه ای برگزار شد که از آقای ناطق نوری دعوت کرده بودند اما انجمن اسلامی درب مسجد دانشگاه را قفل کرد و جلوی این مراسم را گرفت.
پس شما مؤسس جامعه اسلامی دانشجویان در شیراز بودید؟
به همراه دو سه نفر از دوستان این بنا گذاشته شد و کار را به همراه جمع حدوداً 200 نفره ای پی گرفتیم. این حرکت با اتمام تحصیلات دوره پزشکی عمومی من مقارن بود و در حال گذراندن دوره تخصصی بودم. البته همان زمان عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی دانشجویان کشور شدم.
بعد از پایان دوره تخصصی چگونه فعالیت سیاسی خود را ادامه دادید؟
عضو هیأت علمی دانشگاه شدم و فعالیت ها را عمدتاً از طریق بسیج جامعه پزشکی و انجمن اسلامی پزشکان ادامه دادم.
جمع آوری امضا علیه سخنرانی اکبر گنجی در دانشگاه شیراز هم مربوط به همین دوره است؟
بله.
ماجرای جمع آوری امضا چه بود؟
آقای گنجی در شیراز سؤالاتی مطرح کرده و مبانی تفکر امام(ره)، دفاع مقدس، فرهنگ جهاد و شهادت و ادامه حرکت بسیجی را زیر سؤال برد. این مباحث را هم البته بدون استدلال و تنها با یک بیان احساسی مطرح کرده بود. حدود 20 نفر ازاعضای هیأت علمی جلسه ای تشکیل دادیم و به این نتیجه رسیدیم که صحیح نیست یک نفر در محیط دانشگاه حرف های احساسی و بدون منطقی را بیان کند و پاسخی هم به آن داده شود. نامه ای نوشتیم و از او خواستیم که برای حرف های خود توضیح داده و استدلالش را بیان کند و اگر توضیح ندارد از تهمت هایی که زده برائت بجوید.
با توجه به اینکه در ایام برگزاری انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری هستیم شما قبل از انتخابات در چه تشکیلات سیاسی فعالیت می کردید؟
چند سالی به عنوان یکی از اعضای هیأت نظارت شورای نگهبان فعالیت می کردم و طبیعی است در انتخابات هایی که عضو هیأت نظارت بودم، از هیچیک از کاندیداها نمی توانستم حمایت کنم. در انتخابات ریاست جمهوری هم همین روال بود. تلاش ما این بود که فضای انتخاباتی فضای سالمی باشد و مشکلی پیش نیاید.
این تلاش ها به نتیجه رسید؟
دور اول انتخابات شرایط خاص خودش را داشت. بسیار سنگین بود. مکاتبات بسیار مفصلی هم با استانداری در خصوص تخلفات صورت گرفته داشتیم.
مثلاً چه تخلفاتی؟
یکی از کاندیداها در شهر شیراز، در تبلیغات از دختران استفاده ابزاری می کرد، کاناوال های تبلیغاتی راه می انداختند، جلسات بدون مجوز برگزار می کردند و...
در دور دوم چه نگرانی هایی وجود داشت؟
نگرانی دردور دوم از این بابت بود که برخی بخواهند تقلب کنند و از همین جهت هم نظارت را بسیار جدی پی گیری کردیم. از عصر روز برگزاری انتخابات که تقریباً نتیجه انتخابات معلوم بود، شاهد بودیم که می خواستند آشوب ایجاد کنند که البته موفق نشدند.
به چه کسی رأی دادید؟
شما که از رأی من خبر ندارید و من می توانم هرکسی را بگویم.
از رأیی که دادید پشیمان نیستید؟
من به رأیی که دادم امروز هم پایبند هستم و افتخار می کنم که در دولت اسلامی توفیق خدمت دارم.
یعنی در انتخابات آتی هم به همان کسی که دفعه قبل رأی دادید، رأی می دهید؟
بالاخره گمان من این است انتخابی که شد، انتخاب درستی بود و از عمق جان به آن اعتقاد دارم.
چرا مردم احمدی نژاد را انتخاب کردند؟
من فکر می کنم آقای احمدی نژاد ضمن اینکه فرد بسیار دیندار، معتمد، انقلابی، پایبند به آرمان های امام(ره)، ساده زیست و پرتلاش هستند، صداقت و شفافیت شان و اینکه با دل مردم حرف می زنند باعث شد که اقبال عمومی هم به ایشان روز به روز بیشتر شود و با توجه به اینکه ما وظیفه داشتیم به عنوان هیأت نظارت جو عمومی استان و شهر را رصد کنیم، کاملاً برایمان ملموس بود که محبوبیت ایشان روز بروز افزایش می یابد. به خصوص پس از پخش صحبت های ایشان در صداوسیما.
اگر بخواهید مهمترین عامل رأی مردم به دکتر احمدی نژاد را بیان کنید آن عامل کدام است؟
به نظر من مهمترین نکته همین بود که ایشان از دل با دل مردم سخن می گفت و صداقت و شفافیت او مهمترین عامل اقبال مردم بوده و هست.
پیش از حضور در دولت با دکتر احمدی نژاد آشنایی قبلی داشتید؟
من با ایشان ارتباط کاری نزدیکی نداشتم. چون عمده فعالیت من در شیراز بود و ایشان هم در تهران مشغول بودند. منتهی از طریق دوستان مشترک یکی دوبار پیشنهاد شده بود که بیاییم کارهایی برای بهداشت و درمان تهران انجام دهیم اما هیچ وقت تا قبل از ریاست جمهوری ایشان را از نزدیک ملاقات نکرده بودم.
با توجه به مسئولیتی که در هیئت نظارت شورای نگهبان در انتخابات داشتید گفته می شود معرف شما برای وزارت بهداشت، آیت الله جنتی بوده است.
با اینکه سالها به عنوان عضو هیأت نظارت در خدمت آیت الله جنتی بودم، ایشان به دلیل تعداد زیاد اعضا، شناخت نزدیکی از بنده نداشتند. من یک عضو از مجموعه حدوداً 400 نفره ای بودم که مستقیماً از شورا حکم می گرفتم. البته ایشان آشنایی دوری نسبت به بنده داشتند و در یکی دو انتخابات آخر گزارش را به عنوان ناظر خدمتشان ارسال کرده بودم اما ارتباط نزدیکی نداشتیم.
با توجه به تقوایی که از ایشان سراغ دارم، گمان نمی کنم کسی را که از نزدیک نشناسند، برای پستی مثل وزارت معرفی کنند.
پس چه کسی شما را برای وزارت بهداشت معرفی کرد؟
دوستانی ما به عنوان انجمن اسلامی پزشکان فارس نامه ای به رئیس جمهور نوشتند و بنده را معرفی کردند و برخی از پزشکان دیگر هم در تهران لیست 40 نفره ای را برای تصدی وزارت بهداشت تهیه کردند که یکی از اسامی هم اسم بنده بود.
یکی از عملکردهای مثبت دولت که رهبر انقلاب هم بر آن تأکید دارند، سفرهای استانی است. خاطره ویژه ای از این سفرها دارید؟
در یکی از سفرها آخر شب بعد از برنامه ها خدمت آقای رئیس جمهور رسیدم اما متوجه شدم که حال ایشان خیلی بد است و دچار ضعف عمومی شده و فشارش پایین آمده است. از دوستان پرسیدم که این چه وضعی است، چرا اینقدر به ایشان فشار کاری آوردید که به این وضع افتاده؟ گفتند دکتر از صبح در مجموع حدود 6 ساعت سوار هلی کوپتر بوده و 6، 7 شهرستان هم سخنرانی کرده و بعد هم به جلسه ای رفته است که این جلسه هم تا 12 شب طول کشیده بود. بعد هم البته به جلسه دیگری می خواستند بروند که من خواهش کردم که این جلسه را تشریف نبرند و با کمی استراحت به برنامه های فردا که قرار بود از 6 صبح آغاز شود، برسند.
این سخت کوشی و پرتلاشی ایشان برای ما بسیار درس آموز است. فکر می کنم هرکس که پس از ایشان مسئول قوه مجریه شود، با امتحان خیلی سختی روبرو می شود چرا که ترازی که با آن سنجیده می شود، آقای دکتر احمدی نژاد است که از 6 صبح کارش را شروع می کند و تا نیمه های شب ادامه می دهد و این برای مسئولین که در این سمت های اجرایی قرار می گیرند، تراز سختی است و کمتر کسی در این آزمون موفق می شود.
اگر در این سفرها برای رئیس جمهور اتفاقی بیافتد، ما شما را باید مسئول بدانیم؟!
تلاش ما این است که ایشان دچار عارضه ای نشوند که الحمدلله تا اینجا خدای متعال بسیار لطف کرده و از این به بعد هم اینچنین خواهد بود. البته تنظیم سفرها در دور دوم مقداری بهتر شده است