سفارش تبلیغ
صبا ویژن

در التهاب انتظار فرج...

بحسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد


ترا در این سخن انگار کار ما نرسد


هزار نقد به بازار کائنات آرند


یکی به سکه ای صاحب عیار ما نرسد.....


دلا ز رنج حوران مرنج و واثق باش


که بد به خاطر امیدوار ما نرسد ...


 



 


انسان کامل عصر غیبت


در عصر و زمان غیبت انسان کامل و ولی مطلق و قطب الا قطابی که دستگیر سالکین الی الله باشد و مظهر کامل و اتم اسماء و صفات الهی گردد حضرت محمد مهدی (عج) است که بیت الغزل همه عارفان سوخته دل و عاشقان دیدار آن مه کنعانی و آن ساقی ملکوتی میباشد به نحوی که شوق راهیان وادی طلب به دیدار وی در آثار منظوم و منثور همه ی محبان هویداست و به حق همگی در جرعه ای از خم الهی اویند.


 



جناب آقای دکتر سید یحیی یثربی در این باره نظری دارند که قابل تأمل و توجه است وی میگوید:


اینک به تصریح ابن عربی به موضوع خاتم الاولیاء بودن حضرت مهدی (عج) که در جزء سوم از فتوحاتش بیان کرده است می پردازیم و  آن بدین شرح است: "با آرزوی تأئید الهی باید دانست که خداوند را خلیفه ای است و در آن دوران که روی زمین را ظلم  و ستم  فرا گرفته باشد، او قیام و خروجش جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد، اگر از عمر دنیا فقط یک روز مانده باشد، خداوند، یک روز را آنقدر طولانی خواهد کرد که این خلیفه را به حکومت برساند او از اولاد و عترت رسول الله و از فرزندان فاطمه (س) است همنام رسول خدا و جدش حسین بن علی علیه السلام است میان رکن و مقام با او بیعت خواهد شد در خلقش همانند رسول الله است.و از جمله اشعاری که محی الدین عربی در کتاب فتوحاات باب 366 درباره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف سروده این دو بیت است:


هو السید المهدی من آل احمد


هو الصادم الهندی حین یبید


هو الشمس یجلو کل غم و ظلمه


هو الوابل الوسمی حین یجود


حافظ و مهدی موعود (عج) اما از دیدگاه آزادگان درد آگاهی چونان حافظ شیرازی که وسعت مشربشان جهان و جهانیان را در چشم ایشان خوار حقیر کرده است و به خاطر اندیشه های بلند و فتنه هایی که در سر دارند به کار عالم التفاتی نمی کنند و با استغناء روح عارفانه خویش جهان فانی و باقی را فدای شاهد و ساقی مینمایند و سلطانی عالم را طفیل عشق بینند و در پیشبرد شیوه رندی و مستی از سرزنش مدعیان نمی اندیشند و حافظ راز خود و عارف وقت خویشند و معتقدند که خراب آباد دنیا سزای مرغان خوش الحانی چون ایشان نیست، با آنکه زبان حالشان همواره مترنم به این گونه ترانه غمرنگ است.


سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی


دل ز تنهایی به درد آمد خدا را همدمی


آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست


عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی


«رخساره به کس ننمودن» و «شاهد هر جایی» و «حاضر در هر در همه جا بودن» می تواند اشاره به غیبت شأنیه و حضرت شؤونیه باشد در ارتباط با غیبت امام زمان (عج) (9) و خواجه شیراز که غزلهایش نمونه تام ایهام و رمز و راز و اشاره است وی در جایی دیگر حضرت مهدی موعود علیه السلام را (گلاب) اطلاق می کنند:


در کار گلاب و گل حکم ازلی این است


کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد


هم در غزل 156 می سراید:


بحسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد


ترا در این سخن انگار کار ما نرسد


هزار نقد به بازار کائنات آرند


یکی به سکه ای صاحب عیار ما نرسد.....


دلا ز رنج حوران مرنج و واثق باش


که بد به خاطر امیدوار ما نرسد ...


و نیز در جایی دیگر خبر از مشک فشانی باد صبا و جوان شدن عالم پیر می دهد، و در این غزل خبر از آمدن یوسف کنعان می دهد که دنیا را گلستان خواهد کرد:


یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور


کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور


  و بالاخره از اشارات بسیار خواجه ی شیراز در این باب اکتفا می کنیم به این دو بیت از غزل 91 ص 126 از دیان حافظ به تصحیح و توضیح که حافظ یار سفر کرده خویش را به خدا می سپارد و خود را بیمار انتظار معرفی می کند:


ای غایب از نظر به خدا می سپارمت


جانم بسوختی و بدل دوست دارمت...


خواهم که پیش می رفت ای باوفا طبیب


بیمار باز پرس که در انتظارمت،


 


 مولوی در پی مهدی آخر الزمان(عج)


جلال الدین محمد مولوی که یکی از عرفای بزرگ و اندیشمندان اسلامی است به استناد آثارش قائل به او بوده و هدایت تکوینی را مخصوص او می داند و انسان به هر شکلی به ساخت این انسان کامل الهی نیازمند بوده و باید خود را به او برساند بالاخص اعتقاد وی به وجود ولی عصر (عج) محرز است که با رمز و راز که زبان خاص عرفاست در مثنوی به آن اشاره کرده است و آوردن همه ی آن شواهد در این وجیزه ممکن نیست و فقط به چند نمونه اکتفا می شود : مولوی در آرزوی انسان کاملی است تا دلش  را آرامش دهد:


دی شیخ با چراغ همی گشت و گفت


کز دیو ودد ملولم و انسانم آرزوست


گفتند یافت می نشود جسته ایم ما


گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست ...


زین همرهان سست عناصر دلم گرفت


شیر خدا و رستم دستانم آرزوست


 سپس صحبت از منظق الطیر سلیمانی می کند و سرزنش آن کسی که او را یک لحظه هم ندیده است و میان اینکه هر کس بدون این سلیمان راه بپیماید چون خفاش عاشق ظلمت است و اگر تو یک گام سوی او برداری وجودت مقیاس ارزش می شود.


منطق الطیر آن خاقانی صداست


منطق الطیر سلیمانی کجاست


تو چه دانی بانگ مرغان را همی


چون ندیدی مر سلیمان را دمی


مرغ کوبی این سلیمان می رود


عاشق ظلمت چو خفاشی بود


با سلیمان خو کن ای خفاش رد


تا در ظلمت نمانی تا ابد


 آنکه می گوید تو اهل دریایی و سلیمان معنوی دریاست و ما مرغان دریایی هستیم پس باید با سلیمان پا به دریا بنهیم و سیر ما باید در وجود سلیمان که انسان کامل آرمانی عصر است باشد.


دایه را بگذار بر خشک و بران


اندرآ، در بحر معنی چون بطان


ما همه مرغابیانیم ای غلام


بحر می داند زبان ما تمام


پس سلیمان بحر آمد ما چو طیر


در سلیمان تا ابد داریم سیر


در سلیمان پای در دریا بنه


تا چه راود آب سازد صد زره


 مولوی در دیوان شمس خود علاوه بر اشارات و رمز و ایهام که طریقه عرفاست در یکی از غزلهایش صراحتاٌ نام دوازده امام معصوم (ع) را آورده و مدح می کند و از اما دوازدهم (عج) به مهدی سوار آخرین یاد می نماید که از بین برنده ی خصم خواهد بود. این غزل که در مدح امیرالمؤمنین و اولاد معصوم (ع) آن حضرت می باشد با این بیت شروع می شود که:


ای شاه شاهان جهان الله مولانا علی


....


شاهم علی مرتضی بعدش حسن نجم سماء


خوانم حسین کربلا الله مولانا علی


آن آدم آل عبا دائم علی زین العباد


هم باقر و صادق گوا الله مولانا علی


موسی کاظم هفتمین باشد امام و راهنما


گوید علی موسی الرضا الله مولانا علی


سوی تقی آی و نقی در مهر او عهدی بخوان


با عسگری رازی بگو الله مولانا علی


مهدی سوار آخرین بر خسم بگشاید کمین


خارج رود زیر زمین الله مولانا علی


تخم خوارج در جهان ناچیز و ناپیدا شود


آن شاه چون پیدا شود الله مولانا علی


دیو و پری و اهرمن اولاد آدم مرد و زن


دارند این سر در دهن الله مولانا علی


اقرار کن اظهار کن مولای رومی این سخن


هر لحظه سر من لدن الله مولانا علی


از مولوی که بگذریم شیخ اجل سعدی شیرازی، ابوالسعید ابوالخیر و همچنین سایر عرفا دیگر هم غزلهای را در فراق مهدی (ع) سروده اند.


حسن ختام این مقاله را ابیاتی دلنشین از امام الشهدا و العارفین انقلاب خونرنگ اسلامی قرار می دهیم که مرشد و  مراد هزاران هزار پروانه ی سرگردان و شیفتگان وادی طلب گردید. عارفان و اصلی که جام می شهادت را از ساقی معرفت حضرت حجت (عج) نوشیدند و ابد قبور مطهرشان زیارتگاه و خلوتکده ی عرفا و صاحب دلان خواهد بود.


عارف واصل حضرت امام خمینی(ره) در دیوان سرتاسر عشق و عرفان الهی اش قصیده ای دارد با عنوان قصیده ی بهاریه انتظار مسمطی که مدح اباصالح مهدی (ع) را می نماید. گرچه علاوه بر آن در جای جای اشعارش ترنم راز و نیاز و گفتگو با آن حضرت (ع) را می توان با گوش جان شنید و با دیده ی بصیرت دید آنجا که می فرماید:


عمر را پایان رسید و یارم از در درنیامد


قصه ام آخر شد و این غصه را آخر نیامد


جام مرگ آدم به دستم جام می هرگز


ندیدم سالها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد...


کاروان عشق رویش صف به صف در انتظارند


با که گویم آخر آن معشوق جان پرور نیامد...


مردگان را روح بخشد عاشقان را جان ستاید


جاهلان را اینچنین عشق کسی باور نیامد


و بالاخره این عاشق شیفته و بی تاب در شوق دیدار بقیه الله و ذخیره ی عالم چنین می سراید:


ای که بی نور جمالت نیست عالم را فروغی


تا به کی در ظل امر غیبت کبری نهانی


پرده بردار از رخ و ما مردگانرا جان ببخشا


ای که قلب امکان و جان جهانی.....



 اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان و اجعلنا من حزبه و جنده و اعوانه و اصحابه برحمتک یا ارحم الراحمین


ارسال شده در توسط محسن...