|
سوم تیر؛ «آری و نه» به کدام تفکر؟(1) |
مجتبی زارعی
تحول احیاءگرانهی سوم تیر و دولت برآمده از آن، از وجوه مختلفی قابل بررسی میباشد، اما این نوشتار بر آن است تا ماهیت، کارویژهها و دستاوردهای این نهضت را در قالب نظریهی آزادسازی قدرت و هویت ملّی در دو سطح سیاست داخلی و خارجی مورد پردازش قرار دهد. البته پیشاپیش گفته باشیم، مقصود از آزادسازی در گفتار ذیل وجه سوم رهایی و ابتناء یافته بر دولت اسلامی است و با انواع مدرن و متأخر آن در ایدئولوژیهای مبتنی بر لیبرالیسم و سوسیالیسم به صورت ماهوی متفاوت است و از حیث تبارشناسی و شجرهی گفتمانی به مبانی نظری دولت دینی و انقلاب اسلامی قابل ارجاع است. در این مقاله کوشش شده است تا به اهّم دستاوردها و فرایند آزادسازی توانایی و قابلیتهای ملّی در دو سطح مورد اشاره پرداخته شود:
الف) در سطح سیاست داخلی یکم. آزاد سازی کشور از دوگانگی توسعهی آمرانه و اصلاحات دموکراتیک از روزهای نخست پس از جنگ تا حرکت احیاء گرانه ، اداره اجرایی کشور در کمند دو پارادایم مسلط جهانی قرار داشت که از حیث «نظر» و «عمل» با باطن و آرمانهای انقلاب اسلامی ناسازگار مینمود. افق «دهکدهی جهانی» قدم برداشتیم به دیگر سخن، طی شانزده سال گذشته، به جای تکیه بر بنیادهای «نظریهی دینی دولت»، ادارهی کشور بر مبانی و مؤلفههای «برون متنی» و در حوزهی گفتمانی مدرن ابتناء یافته بود و به جای بازگشت به خویشتن، و تأمل در بنیادهای هویت اسلامی و ملی؛ و حرکت در چشمانداز انقلاب اسلامی، آگاهانه و نیز ناخواسته در.
پیش از آنکه به نوسازی کشور بر اساس آموزههای اسلامی- ایرانی رهنمون شویم، به ایدئولوژیهای مدرن و استانداردهای توسعهی توصیه شده و هژمونیک بانک جهانی و دیگر ارکان و ساز و کارهای نظام سلطه دل سپرده یا به دلیل الزامات جهانی با آنها هماهنگ شدیم. نتیجه اینکه نه آن شدیم و نه این. و این از تناقضهای تاریخی جریان نگاه به غرب در تاریخ دویست سالهی ایران به شمار میآید. نهضت سوم تیر 1384 با عبور از الزمات ایدئولوژیک جهانی و رجوع به متن ملّی انقلاب اسلامی، اما حاکمیت دوگانهی مدرن گفته شده در رشد کشور را بر نتابید و مراکز تولید اندیشه و تفکر را از چنبرهی انحصار نظریات غیر بومی و التقاط در توسعهی کشور به سوی آزادی دلالت کرد.
محصول رهایی و آزادی کشور از انحصار پارادایمهای مسلط توسعه؛ نهضت نظریهپردازی و جنبش تولید علمی است که از منظر تئوریک و اجرا بر کشور مستولی شده است. این آزادسازی، نقطه عزیمت نهضت آزادیسازیها از سوی دولت نهم به شمار میرود. دوم. آزادسازی ملت از حصر خواص تمامیتخواه و عافیتطلب تحول احیاگر مردمی سوم تیر ماه 1384 با مدیریت مردم سالارانهی ابتنا یافته بر شریعت از سوی دکتر احمدینژاد، بر آن شد تا این «ترجیح بلامرجح» و مغایر با عدالت را ملغی کند. الغای برتری «خواص پرمؤونه» و «امتیازطلب» اما برای ایرانیان مأموریتی آسان به نظر نمیرسید.
این مأموریت که به وکالت از سوی ملت اجرا میشد، از آن روی ممکن گردید که مدیریت نهضت سوم تیر، چسبندگیای با دیوانسالاری حاکم و دیسیپلین طبقهی تکنوکرات در خود احساس نمیکرد. رئیس جمهور منتخب نهضت سوم تیر با تکیه بر نصوص وحیانی و با مدد از مضامین عمیق و ژرف نگرانهی امیرمؤمنان علی (ع) مبنی بر ممدوح بودن اغماض بر ناراحتی و آشفتگی «خواص زیادهطلب» در مقابلِ رضایت «تودهی کم هزینه» پرتلاش و ایثارگر، برانجام این مهم تاریخی توفیق یافت؛ گو اینکه نارضایتی ملت در مقابلِ رضامندی ویژهخوارانِ فنسالار در منطق امام علی (ع) غیرقابل اغماض بود.
لذا تأکید مدیریت نهضت سوم تیر برحقوق ملت و ترجیح توده بر خواص از مؤلفههای بنیادین نظریهی دولت اسلامی در گذار از پدیدهی زشت خواص گرایی و حصول به مردم سالاری مبتنی بر شریعت است. پر واضح است، این منطق برخوردار از تبار و شجرهی دینی و متعلق به انقلاب اسلامی است و اتهام رویکردی پوپولیستی و عوامگرایی به طرح آزادسازی ملت از حصر و حبس «تکنوکراسی» و قبیلهی فنسالار، قابلیت تبیین نداشته و به واقع میتوان گفت این ادّعا به مثابهی سفسطهای است که بنیانش بر باد است.
سوم. آزادسازی سیاست از انحصار متخصصین و نخبگان
این سخن بینیاز از برهان است که «سیاست ورزی» در مقطع زمانی حاکمیت دولتهای موسوم به «سازندگی» و «اصلاحات» شأنی تخصصی یافت. اعلام رأی و نظر در حوزهی سیاست و نظریهپردازی طی حاکمیت دولتهای متأخر گفته شده، به حضور در طبقه، طیف و جرگهای خاص مشروط بود. این رویکرد انحصارجویانه، قرائتهای رسمی تفسیر شریعت از سوی ارباب کلیسا در مغرب زمین را در اذهان متبادر میکرد.
معالوصف، حلقههای گوناگونی در عرصهی سیاستورزی شکل گرفت که به مثابهی اتحادیهی اصناف، بازار نظریهپردازی در این حوزه را در کنترل خود داشت. تطابق و سنخیت فکری با این متخصصین کافی بود تا فردی به یکباره در سطوح ملّی و فراملی شهرت یافته و ره صدساله را در یک شبنشینی حزبی در پیوند با قدرت و سیاست طی کند.
اما، سیاستورزی و نظریهپردازی در حوزهی سیاست و اساساً فعالیت سیاسی از منظر دولت اسلامی غیر از رفتارهای «پروژهای»، «آمرانه» و به دور از رویکردی طبقه محور و «تکنوکراتیک» است. مدیریت تحول گرایانهی سوم تیر در افق و تداوم انقلاب اسلامی بر آن است که تحول اندیشگی و سیاستورزی جزوی از «صیرورت» دائمی آدمی است، از این رو سیاستورزی پروژهای و دفترهای کار مجازی و عینی این صنف و طبقه که تفسیر رسمی تولید رأی و نظر مطلقه در حوزهی اندیشههای مرتبط با دولت و سیاست از مرجعیت منحل و اندیشه در سیاست از انحصار متخصصین و نخبه نمایان به نفع آحاد سیاست پژوهان و سیاستورزان حقیقی آزاد شد.
البته پر واضح است که آزادی سیاست ورزی در حرکت تحول خواهانهی اجتماعی سوم تیر، غیر از برچسبهای مدرن مدرنی نظیر پوپولیسم از سوی پارهای روشنفکران است که به عنوان یک حربه و سیاست در رقابت با دولت تعقیب میشود.
چهارم: آزادسازی مشارکت شهروندان در تعیین سرنوشت خویش از استبداد و قیمومیت حزبی
«دیوان سالاری» لجام گسیخته و «انحصاریشدن» سیاستورزی، قهراً مؤید آن است تا بنگاهها و واسطههایی بین ملت و کارویژهی مشارکت ملی و آحاد ایرانیان در ادارهی کشور پدید آیند.
نقطهی عزیمت متأخر این نقش در واسطهگری و وکالت آمرانه در حوزهی سیاستورزی به ظهور احزاب دولتی «کارگزاران» و «مشارکت» بازگشت دارد. عریان شدن ملازمه کارویژهی این نوع از وکالت به استبداد حزبی، برخی از ایدئولوگهای حزبی را بر آن داشت تا سیمای خشن طبقه و حزب را در دو سطح سیاست و سیستمها آراسته و ملبس به مفاهیم مدرن همانند انجمنهای غیردولتی یا همان NGO ها نموده، اما بر همه معلوم بود که آنها کماکان به قدرت به ما هو قدرت بیندیشند.
دولت نهم اما منطق واسطگی و وکالت آمرانه احزاب به عنوان جایگزین ملت را به مدد نیروی مردم پروژهای ناپسند خواند و بر حذف واسطهها در مناسبات ملت و دولت و اصالت و تعیین سرنوشت ملت تأکید کرد، گو اینکه تحول احیاءگر سوم تیر و منتخب آن هر دو محصول رویگردانی ملت از رفتارهای آمرانهی « متنفذین»، «گروههای فشار»، «شایسته نمایان» و ماشینهای جنگ روانی رسانهای و سلطهی احزاب میباشند. از این منظر میتوان گفت، نیرو و قدرت ملیِ محصور در اتاقهای کنترل و فرماندهی احزاب غوغا سالار رسانهای و لابیهای قدرتمند به نفع «منافع و «امنیت» ملی آزاد شد.
اکنون به رأیالعین میتوان گفت از دولتهای متأخر تاکنون، دولت نهم، تنها دولتی است که برای حیات و بقای خود به تأسیس حزب خودساخته مبادرت نکرده و در حالی که آحاد ملّت را به سیاسی بودن و سیاستورزی دعوت میکند، از ایجاد حزبهای دولت مدار پرهیز نموده است. پنجم. آزادسازی ادبیات انتخاباتی از هژمونی فریبهای تبلیغاتی و رویکردهای لیبرالی
تبلیغات انتخاباتی درگذشته بعضاً با شیوههای گوناگون فریب قرین بود، اما حرکت اجتماعی رو به جلو سوم تیر حتی به روایت مخالفین دولت، هرگز از شیوههای مدرن جنگ روانی سود نجسته و در «ماهیت» و نیز «صورت»های تبلیغات برای جلب آرای ملت متفاوت بود. این متفاوت نمایی و بیان صادقانه و بیلکنتهای رایج زبانی با نهادهای حقیقتطلب ایرانیان هم جبهه شد و بیمدد از تکنولوژی تبلیغاتی، تکنیکها و … توأمان به آفرینش سوم تیر منجر گردید که شاید بتوان ادعا کرد که این تفاوت در شانزده سال گذشته از حیث صورت و معنا بیبدیل بوده و حاکمیت «ابهام» و بعضاً سیاستهای «ریاکارانه» و «نفاقآلود» ایام انتخاباتی را از ادبیات و مشارکت انتخاباتی پالود و به نفع متاعهای ارزشمندی همانند «معنویت»، «شریعت محوری»، «صداقت» و «راستی» آزاد ساخت.
در تحول احیایی حماسه سوم تیر 1384 مردم به مدد صداقتِ ابتناء یافته بر شریعت در منتخب خویش، به سلطهی اباحهگری و تأکیدات سکولاریستی ماشینهای حزبی در جمعآوری آراء خاتمه داده و جلوههای ویژهی تبلیغات انتخاباتی «شریعتمدار» را در فرهنگ عمومی کشور آزاد ساختند. به سخنی دیگر، انتخابات سوم تیر ساخته نشده بلکه امری برساخته و محصول شدن و فرایندی درونی در ایرانیان بود. ششم. آزادسازی خویشتن و قدرت هویت ملی از ناتوانیهای موهوم
چندی بود که خویشتن اسلامی و ملی را باور نداشتیم و از مؤلفههای استعلایی هویت ملی دور شده بودیم. قادر به حرکت نبودیم، جنب و جوش ملّی برای ایفای کارهای بزرگ به دلیل «ضعف نفس در قوهی مجریه» از ملت متمدن و کهن ایران زمین سلب شده بود. در این صورت، کافی است که اعتماد به نفس و باور به خویشتن و بازاندیشی مؤمنانهی مواریث یک ملت برای حرکت از او ستانده شود. در این وضعیت اگر تاریخی به پهنای تاریخ ایران هم وجود داشته باشد، دشمن خواهد توانست او را از پای در آورد. دیان اجتماعی استعلاجوی سوم تیر و منتخب آن اما بربسط و تعمیق بنیادها و مؤلفههای هویت اسلامی و ملی کوشیدند و کارهای نیم بند متوقف شده در حوزههای مختلف علوم را با سیر صعودی پیمودند و بسیاری از سنگرهای استراتژیک علم و فنآوری را فتح کردند، دانش دستیابی به چرخهی تولید سوخت اتمی و فنآوریهای مرتبط، و نیز تحصیل توانایی ملی در دانش منتج به «سلولهای بنیادین» و گشایش دیگر ابواب پیچیدهی علوم پزشکی، مهندسی و …
نتایج راهبرد ملی طراحی شدهی حماسهی احیاگر سوم تیر مبنی بر «ما میتوانیم» و «خود باوری» منبعث از آن در چشمانداز انقلاب اسلامی است که در کالبد ملت به صورت «قوه» و «امکان» وجود داشته، اما اکنون به مدد تعامل استعلایی دولت و ملت در سطح سیاست، علم و فنآوری فعلیت یافته است.
هفتم. آزادسازی حقیقی اقتصاد از انحصار دولت و مافیای ثروت
نبود نگاه متوازن به ظرفیتهای قانون اساسی و بیتوجهی به ساحتهای مختلف رشد در بخشهای خصوصی و تعاون کشور، «دولت رانتی» را به بزرگترین کارگزار و سهامدار بلامنازع اقتصادی در ایران بدل ساخت. بهرغمِ شعارهای آزادسازی اقتصاد از انحصار در آیند و روند دولتها در سالهای اخیر، ملت اما چیزی که به رأیالعین دریافت، فربگی روزافزون دولت بود، رقیبی فربه که کالبد نحیف ملت در کمندش گرفتار آمده بود.
مدیریت اسلامی اما معتقد است «مهمتر از اجرای اصل 44 کاری ندارد». وی میگوید: «دولت مصمم است تا سطح مقاومت تمامیتخواهان و کارشکنی ویژهخواران را در برابر حضور مردم در اقتصاد بشکند». او نیک میداند و میدانست، مافیای ثروت که ریشه در دیوانسالاری حاکم دارد، بر او و دولت اسلامی یورش خواهد برد، گو اینکه آنها علاوه بر مقاومت و کارشکنی در برابر گشایش پیچیدگیهای اقتصاد رانتی به سود امت، این رویکرد عدالت گرایانه را عامل ناامنی در سرمایهگذاری و توزیع فقر در کشور و تجدید نسخهی شکستخوردهی اقتصاد سوسیالیستی ارزیابی کردند.
معالوصف، مطالبهی ملی نهضت سوم تیر و منتخبش بر آن تعلق یافت تا دولت به عنوان کارگزار لجام گسیخته و بلامنازع و رقیب ملت مهار گردد و سرنوشت امور در بخشهای مختلف به خصوص حوزههای اقتصاد و سرمایهگذاری به خود ملت رشید و با کرامت ایران محول شود. این «کار ویژه» دولت نهم آنقدر اعتقادی، غیر شعاری و واقعی است که حتی رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز برای مدد رساندن به دولت از ارادهی حاکمیت در محقق نمودن اصل 44 سخن گفتند و بر انتقال سریع و عالمانهی بخش اعظمی از ثروتهای بلوکه شده در دستان قدرتمند دولت به تودهی مردم و فعالان اقتصادی تأکید نمودند.
منبع: فصلنامه دولت اسلامی |